دلایلی که برخی برای سخت بودن زبان چینی می آورند

آموزشگاه زبان ایران آکسفورد این صحبت را از بسیاری از زبان اموزان می شنود که زبان چینی سخت است. امروز می خواهیم دلایلی که برخی برای سخت بودن زبان چینی می آورند را برایتان شرح دهد. پس با ما همراه باشید.

دلایلی که برخی برای سخت بودن زبان چینی می آورند
دلایلی که برخی برای سخت بودن زبان چینی می آورند

به دلایلی که برخی برای سخت بودن زبان چینی می آورند توجه کنید:

چینی ماندارین اغلب به عنوان زبان سختی توصیف می شود، گاهی یکی از سخت ترین زبان ها در نظر گرفته می شود. فهم این موضوع سخت نیست. هزاران کاراکتر و آواهای عجیب دارد! یادگیری این زبان برای یک شخص خارجی بزرگسال مطمئناً باید سخت باشد!

شما می توانید چینی ماندارین را بیاموزید

این البته مزخرف است. به طور طبیعی، اگر هدف شما سطحِ خیلی بالایی است، زمان می برد، اما من خیلی از زبان آموزان را ملاقات کرده ام که فقط برای چند ماه مطالعه کرده اند (البته با جدیت)، و بعد از آن زمان قادر بودند تا نسبتاً آزادانه به زبان ماندارین صحبت کنند.

چنین پروژه ای را برای یک سال ادامه دهید و آن وقت احتمالاً به چیزی می رسید که بیش تر مردم آن را سلیس شدن می نامند.

اگر شما خواستار تشویق بیش تر و عواملی هستید که یادگیری زبان چینی را راحت می سازد، باید خواندن این مقاله را سریع متوقف کنید و به جایش این یکی را چک کنید:

چرا چینی ماندارین راحت تر از آن چیزی است که شما فکر می کنید

زبان چینی در واقع کاملا سخت است

آیا آن به این معنا است که همه ی صحبت ها درباره ی سخت بودن زبان چینی فقط حرف هایی پوچ است؟ نه، به این معنا نیست. در حالی که شاگرد مرتبط به مقاله ی بالا فقط در ۱۰۰ روز (من نزدیک به اتمام این پروژه، حضوری با او صحبت کردم) به سطح مکالمه ی مناسبی دست یافت، خودش گفت که رسیدن به سطح مشابه در زبان اسپانیایی فقط چند هفته زمان برد.

روش دیگر نگرش به این موضوع این است که زبان چینی در هر گامی که باید برای یادگیری اش بردارید، سخت تر نیست. مساله فقط این است که نسبت به هر زبان دیگری گام های خیلی بیش تری وجود دارد، به خصوص در مقایسه با زبانی که نزدیک به زبان خودتان است. در مقاله های بعدی مطالب بیش تری درباره ی این جنبه آورده شده است.

اما چرا؟ چه چیزی باعث می شود که خیلی سخت باشد؟ من در این مقاله به تعدادی از دلایل اصلی خواهم پرداخت که چرا یادگیری زبان چینی به طور قابل توجهی سخت تر از یادگیری هر زبان اروپایی است. اگر چه قبل از پرداختن به این مساله، ما باید به تعدادی از سوالات اصلی جواب دهیم:

برای چه کسی سخت است؟

اولین چیزی که ما باید متوجه شویم این است که برای چه کسی سخت است؟

بیان این مساله که یادگیری چنین زبانی در مقایسه با زبان های دیگر تا چه اندازه سخت است، بی فایده است مگر این که شما مشخص کنید زبان آموز چه کسی است. فهمیدن دلیلش سخت نیست. بیش تر زمانی که صرف یادگیری یک زبان جدید می شود برای گسترش دایره ی لغات، عادت کردن به گرامر، تسلط بر تلفظ و غیره است. اگر شما زبانی را مطالعه کنید که به زبان خودتان نزدیک باشد، این کار خیلی راحت تر خواهد بود.

برای مثال، زبان انگلیسی لغات زیادی را با زبان های اروپایی دیگر به اشتراک می گذارد، به خصوص با زبان فرانسوی. اگر شما زبان های دیگر را که حتی نزدیک تر هستند مقایسه کنید، مانند زبان های ایتالیایی و اسپانیایی یا سوئدی و آلمانی، اشتراکشان خیلی بیش تر است.

زبان بومی من سوئدی است و اگر چه هرگز زبان آلمانی را چه به شکل رسمی یا غیر رسمی مطالعه نکرده ام، همچنان می توانم از جملات ساده و نوشتاری آلمانی سر در بیاورم و اغلب قسمت هایی از گفتار آلمانی را اگر آرام و واضح گفته شود، متوجه می شوم. این حالت بدون حتی مطالعه ی زبان است!

این که چنین چیزی دقیقاً چه مزیت بزرگی به حساب می آید برای بیش تر مردم مشخص نمی شود تا این که خودشان زبانی را بیاموزند که اشتراکِ صفر یا تقریباً صفری با زبان بومی شان داشته باشد. چینی ماندارین مثال مرتبط خوبی است. این زبان تقریباً هیچ اشتراکی با لغات انگلیسی ندارد.

این در ابتدا ایرادی ندارد، چون لغات رایج در زبان های مرتبط هم گاهی متفاوت هستند، اما بعد به مشکلات می افزاید.

وقتی شما به سطح پیشرفته می رسید و هنوز هیچ اشتراکی بین زبان خود و ماندارین وجود ندارد، فقط تعداد لغات به یک مساله تبدیل می شود. ما درباره ی هزاران لغت صحبت می کنیم که همگی باید یاد گرفته شوند، نه این که فقط نسبت به زبان بومیِ شما کمی تغییر کنند.

  • کاراکترها و لغات – حرف مردمی را که می گویند شما برای باسواد شدن در زبان چینی فقط ۲۰۰۰ کاراکتر لازم دارید، باور نکنید، که این شامل تعدادی از ادعاهای واقعاً مضحک است که می توانید بیش تر متون را با کم تر از آن تعداد کاراکتر بخوانید. شما با ۲۰۰۰ کاراکتر قادر نخواهید بود تا هیچ متنی را که برای گویشوران بومیِ بزرگسال نوشته شده است، بخوانید. این تعداد عدد را دو برابر کنید و آن وقت است که به هدف نزدیک تر می شوید. هنوز دانستن کاراکترها کافی نیست، شما باید لغاتی را که می سازند و گرامری که ترتیب قرار گیری شان را کنترل می کنند، بدانید. یادگیری ۴۰۰۰ کاراکتر راحت نیست! شما در ابتدا احتمالاً فکر می کنید که یادگیری کاراکترها سخت است اما وقتی چند هزار تای اول را یاد گرفتید، جدا نگه داشتن آن ها از هم، دانستنِ چگونگیِ استفاده از آن ها و به یاد داشتنِ چگونگیِ نوشتنشان به یک مشکل واقعی تبدیل می شود (باید بگویم که این شامل گویشوران بومی هم می شود).
  • صحبت کردن و نوشتن – انگار یادگیری هزاران کاراکتر خودش کافی نیست که باید چگونگیِ تلفظ آن ها را هم بدانید، که کاملاً مبحث جداگانه ای است یا فقط به طور غیر مستقیم به چگونگیِ نوشتنشان مرتبط است. اگر شما به عنوان یک گویشور بومیِ انگلیسی می توانید اسپانیایی را تلفظ کنید، و حداقل اگر تعدادی از قواعد هجی را بیاموزید تا اندازه ای می توانیدآن را هم بنویسید. در زبان چینی این حالت خیلی صدق نمی کند.
  • هیچ چیز رایگان نیست – من قبلاً در قسمت بالا درباره ی این نوشتم. اگر شما زبان چینی یا هیچ زبانِ کاملاً غیر مرتبطِ دیگر نسبت به زبان خودتان را یاد نگرفته اید، وقتی زبان های بسیار مرتبط را می آموزید نمی دانید که چه قدر اطلاعات را به طور رایگان در اختیار دارید.
  • تنوع زبانی – زبان چینی گویش های متعددی دارد و در منطقه ی خیلی بزرگی با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت صحبت می شود. ماندارین گویش استاندارد است، اما تنوعات زیادی در آن گویش وجود دارد که اقلیمی و از انواع دیگری هستند. وجودِ چند لغت برای رجوع به چیزی مشابه غیر عادی نیست (برای مثال لغت “Sunday” را پیدا کنید). ما همچنین تفاوت خیلی زیادی بین لغات رسمی و محاوره ای قائل می شویم.
    • تلفظ و لحن‌ها – در حالی که اگر شما معلم مناسبی داشته باشید و زمان لازم را اختصاص دهید فهمِ تلفظِ پایه نسبتاً راحت است، تسلط بر لحن‌ها برای بیش تر زبان آموزان واقعاً سخت است. به تنهایی، بله؛ در لغات، بله؛ اما در گفتار طبیعی و بدون تفکر زیاد درباره ی آن، نه. احساس تفاوت بین هجاهای گفته شده با ابتدا و انتهایی مشابه اما در لحنی دیگر واقعاً سخت است. شما احتمالاً همیشه مرتکب اشتباهات آوایی می شوید مگر این که خیلی با استعداد باشید.
    • گوش کردن و خواندن – من در مقاله ای که درباره ی دلیل یادگیریِ راحتِ زبان چینی است، مسائل مختلفی را لیست کردم که صحبت کردن را ساده تر می سازد، مانند وجود هیچ گونه صرف فعلی، هیچ جنسیتی، هیچ زمانی و غیره. با این حال، وقتی شما ارتباط برقرار می کنید این اطلاعات همچنان حاضر است، فقط در زبان نوشتاری یا گفتاری رمزگذاری نشده است. لغات به طور مشابهی دیده و شنیده می شوند. این یعنی صحبت کردن راحت تر است چون لازم نیست که شما آن قدرها خود را به زحمت بیندازید، اما باعث می شود تا گوش کردن و خواندن سخت تر شود چون اطلاعات کم تری دارید و خودتان باید تفسیر خیلی بیش تری انجام دهید.
    • فرهنگ و طرز فکر – یکی از موانع اصلی برای دستیابی به سطح یک شخص تحصیل کرده ی بومی در زبان چینی فرهنگ بسیار زیادی است که شما نمی دانید. اگر شما زبان فرانسوی را مطالعه کنید، بیش تر تاریخ فرهنگی و دانش جهان را با گویشوران بومی به اشتراک می گذارید، و اگر چه باید تفاوت های فاحشی را که مختص فرانسه هستند پر کنید، چارچوب کلی مشابه است. وقتی بیش تر مردم شروع می کنند به یادگیری چینی، تقریباً هیچ چیزی درباره ی دنیای چینی زبان نمی دانند‌. آیا می توانید مجسم کنید که چه قدر طول می کشد تا به عنوان یک بزرگسال همه چیز را درباره ی جهانی یاد بگیرید که الان از طریق سال ها آموزش ، زندگی در آن کشور، خواندن روزنامه، کتاب و غیره می دانید؟