چرا زبان چینی ماندارین راحت تر از آن چیزی است که فکر می کنید

آموزشگاه زبان ایران آکسفورد این سوال را امروز بررسی می کند که چرا چینی ماندارین راحت تر از آن چیزی است که فکر می کنید ؟ زبان چینی به هیج وجه زبان سختی نیست و بیشتر تفکر شما است که آن را به شما سخت نشان می دهد.

چرا زبان چینی ماندارین راحت تر از آن چیزی است که فکر می کنید
چرا زبان چینی ماندارین راحت تر از آن چیزی است که فکر می کنید

اما چرا زبان چینی ماندارین راحت تر از آن چیزی است که فکر می کنید :

چینی ماندارین اغلب به عنوان یک زبان سخت توصیف می شود، گاهی یکی از سخت ترین ها است. فهمش سخت نیست. هزاران کاراکتر و آواهای عجیب وجود دارد! یادگیری اش برای یک شخص خارجی بزرگسال مطمئناً غیر ممکن است!

شما می توانید چینی ماندارین بیاموزید

این البته مزخرف است. به طور طبیعی، اگر هدف شما سطحِ خیلی بالایی است، زمان می برد، اما من خیلی از زبان آموزان را ملاقات کرده ام که فقط برای چند ماه مطالعه کرده اند (البته با جدیت)، و بعد از آن زمان قادر بودند تا نسبتاً آزادانه به زبان ماندارین صحبت کنند.

چنین پروژه ای را برای یک سال ادامه دهید و آن وقت احتمالاً به چیزی می رسید که بیش تر مردم آن را سلیس شدن می نامند. پس مسلماً غیر ممکن نیست.

این که یک زبان تا چه اندازه سخت است به چیزهای زیادی بستگی دارد، اما نگرش شما مسلماً یکی از آن ها است و همچنین برای اثرگذاری راحت ترین است. شما در تغییر سیستم نوشتاریِ چینی شانس کمی دارید، اما می توانید نگرش خود را نسبت به آن عوض کنید. من در این مقاله جنبه های مخصوصی از زبان چینی را به شما نشان خواهم داد و توضیح می دهم که چرا آن ها یادگیری را از آن چه که فکر می کنید خیلی راحت تر می سازند.

یادگیری چینی ماندارین تا چه اندازه سخت است؟

البته، چیزهایی هم وجود دارند که یادگیری چینی را سخت تر از آن چه که فکر می کنید، می‌ سازند (یا احتمالاً به همان سختی)، گاهی حتی مسائل مشابه از زوایای متفاوت یا در سطوح تخصصی مختلف. با این حال، تمرکز مقاله روی آن نیست. این مقاله روی مسائل راحت تمرکز می کند و بر آن است تا شما را تشویق کند. برای یک دیدگاه منفی گرایانه مقاله ی مشابهی با این عنوان نوشته ام: چرا چینی ماندارین سخت تر از آن چیزی است که شما فکر می کنید.

اگر شما از قبل زبان چینی را مطالعه کردید و می خواهید بدانید چرا همیشه راحت نیست، احتمالاً آن مقاله تا حدی بینش فراهم می کند، اما ما در قسمت پایین روی مسائل راحت تمرکز می کنیم.

  • بدون هیچ گونه صرف فعلی – تا حدی به دلیل آموزشِ بد، خیلی از مردم یادگیریِ زبان دوم را با صرف بی نهایت افعال مرتبط می دانند. وقتی شما زبان اسپانیایی یا فرانسوی را می آموزید و به دقیق بودن اهمیت می دهید، باید به یاد داشته باشید که فعل چه طور با توجه به فاعل تغییر می کند. ما این قضیه را در زبان انگلیسی هم داریم، اما خیلی راحت تر است. ما نمی گوییم we has. در زبان چینی اصلاً صرف فعل وجود ندارد. تعدادی حروف وجود دارد که عملکرد فعل را تغییر می دهد، اما مسلماً هیچ لیست بلندی از حالات فعل وجود ندارد که لازم باشد تا شما حفظ کنید. اگر شما می دانید چه طور بگویید看 (kàn) “نگاه کردن”، می توانید از آن برای رجوع به هر شخصی و در هر دوره ی زمانی استفاده کنید و همچنان هم مشابه باشد. راحت است!
  • نداشتنِ موارد گرامری – ما در زبان انگلیسی در مورد این که چه طور از عهده ی ضمایر برآییم تفاوت قائل می شویم، بسته به این که آن ها فاعل یا مفعول یک جمله باشند. ما می گوییم “he talks to her”؛ “him talks to she” در ست نیست. شما در بعضی از زبان های دیگر باید حواستان به مفعول های مختلف باشد و همچنین گاهی نه فقط در مورد ضمایر، بلکه در مورد اسامی هم همین طور است. هیچ کدام از آن ها زبان چینی را شامل نمی شود! 我 (wǒ) “I, me” به هر حال در هر موقعیتی برای رجوع به خود استفاده می شود. تنها استثنا حالتِ جمعِ “we” است، که یک پسوند اضافی دارد. راحت است!

ادات سخن تغییر پذیر – شما موقع یادگیریِ بیش تر زبان ها به جز چینی باید حالات مختلف لغات را بسته به این که به کدام ادات سخن تعلق دارند به یاد داشته باشید. برای مثال، ما در زبان انگلیسی می گوییم “ice” (اسم)، “icy” (صفت) و “to ice (over)/freeze” (فعل). این ها متفاوت به نظر می رسند. اگر چه در زبان چینی همه ی این ها می توانند توسط یک فعل冰 (bīng) نشان داده شوند که معنای هر سه را در بر دارد. شما نمی دانید کدام یکی است مگر این که بافت را بدانید.

 

  • جنسیت وجود ندارد – وقتی شما زبان فرانسوی را می آموزید، باید به یاد داشته باشید که آیا هر اسم “le” است یا “la”؛ موقع یادگیری زبان آلمانی شما “der”، “die” و “das” را دارید. در زبان چینی هیچ جنسیت (گرامری) وجود ندارد. حتی لازم نیست شما در ماندارینِ گفتاری بین “he”، “she” و “it” تفاوتی قائل شوید چون همگی به شکل مشابهی تلفظ می شوند. راحت است!
  • ترتیب لغات نسبتاً راحت – ترتیب لغت در زبان چینی می تواند خیلی گول زننده باشد، اما این اغلب در سطوح پیشرفته تر نمایان می شود. الگوهای کمی وجود دارد که شما باید به عنوان یک شخص مبتدی بیاموزید، و به محض انجام آن کار می توانید جای لغاتی را که یاد گرفته اید پر کنید و مردم قادر خواهند بود تا آن ها را متوجه شوند. حتی اگر شما چیزها را با هم قاطی کنید، مردم معمولاً همچنان متوجه خواهند شد، به شرط این که پیغامی که می خواهید منتقل کنید نسبتاً راحت باشد. به این کمک می کند که ترتیب لغاتِ پایه مشابه زبان انگلیسی است، یعنی فاعل-فعل-مفعول (I love you) (من عاشق تو هستم). راحت است!
  • سیستم اعداد منطقی – بعضی از زبان ها روش های واقعاً عجیبی برای شمارش دارند. در زبان فرانسوی، عدد ۹۹ به شکل “۴ ۲۰ ۱۹” گفته می شود، در زبان دانمارکی به عدد ۷۰ می گویند “نصف یک چهارم”، اما عدد ۹۰ “نصف یک پنجم” است. زبان چینی واقعاً ساده است. عدد ۱۱ می شود “۱۰ ۱″، عدد ۲۵۰ می شود “۲ ۱۰۰ ۵ ۱۰” و عدد ۹۴۹۰ می شود “۹ ۱۰۰۰ ۴۰۰ ۹ ۱۰”. اعدادِ بالاتر از آن کمی سخت تر می شوند چون برای هر چهار صفر یک لغت جدید استفاده می شود، نه برای هر سه صفر مانند زبان انگلیسی، اما همچنان یادگیریِ شمارش سخت نیست. راحت است!
  • کاراکتر منطقی و ساخت لغت – وقتی شما لغات را در زبان های اروپایی می آموزید، اگر در یونانی یا لاتین خوب باشید می توانید گاهی ریشه ی لغات را بررسی کنید، اما اگر شما جمله ای شانسی را انتخاب کنید (مانند این یکی)، واقعاً نمی توانید انتظار داشته باشید تا متوجه شوید که ساختار هر لغت چگونه است. شما در زبان چینی در واقع می توانید آن کار را انجام دهید. این تعدادی مزیت قابل توجه را به همراه دارد.
  • یادگیریِ قسمت های سخت راحت تر است

    منظورمان از این چیست؟ “یادگیری” در این مورد به معنای فهمِ چگونگیِ کارکرد زبان و استفاده از آن دانش برای ایجاد روش های هوشمندانه ی یادگیری است.

    این به خصوص در مورد سیستم نوشتاری صدق می کند. اگر شما به همان روشی که لغات را در زبان فرانسوی می آموزید کاراکترهای چینی را یاد بگیرید، این کار هراس آور می شود. مطمئناً لغات فرانسوی پیشوند، پسوند و چیزهای دیگری دارند و اگر زبان های لاتین و یونانیِ شما در حد قابل قبولی باشند، احتمالاً قادر خواهید بود تا از این دانش به نفع خود استفاده کنید و می توانید متوجه شوید که لغات مدرن چه طور ساخته می شوند.

    با این حال، این برای یک زبان آموز سطح متوسط امکان پذیر نیست. همچنین خیلی از لغات را در زبان فرانسوی (یا زبان انگلیسی یا خیلی از زبان های مدرن دیگر) نمی توان به اجزای خود تقسیم کرد یا بدون انجام تحقیقات جدی در ریشه شناسی فهمیده نمی شوند. البته شما می توانید آن ها را به گونه ای به اجزای خود تقسیم کنید که برایتان قابل فهم باشد.

    با این حال، لازم نیست که شما در زبان چینی آن کار را انجام دهید! دلیلش این است که یک هجای چینی مطابقِ یک کاراکتر چینی است. این فرصت خیلی کمی برای تغییر فراهم می کند، یعنی در حالی که لغاتِ انگلیسی می توانند به تدریج هجیِ خود را از دست بدهند و طی قرن ها از شکلی به شکلی دیگر تبدیل شوند، کاراکترهای چینی بیش تر دائمی هستند. البته آن ها هم تغییر می کنند، اما نه خیلی. همچنین به این معنا است که قسمت هایی که کاراکترها را می سازند در بیش تر موارد همچنان حضور دارند و می توان آن ها را به خودیِ خود فهمید، بنابراین فهمیدن را خیلی ساده تر می سازد.

    خلاصه ی همه ی این موارد این است که لازم نیست یادگیری چینی آن قدرها سخت باشد. بله، رسیدن به سطح پیشرفته مستلزم زمان و تلاش زیادی است، اما سلیس شدن در مکالماتِ پایه برای همه ی کسانی که واقعاً در طلب آن هستند قابل دستیابی است. آیا بیش تر از رسیدن به سطحی مشابه در زبان اسپانیایی زمان می برد؟ احتمالاً بله، اما اگر منظورمان فقط درباره ی زبان گفتاری باشد به آن اندازه طول نمی کشد.