کتاب دستور زبان یا دفترچه راهنمای زبان
آموزشگاه زبان ایران آکسفورد به اهمیت مکالمه زبان ها بسیار پایبند است. آیا شما تفاوتی بین کتاب دستور زبان یا دفترچه راهنمای زبان می بینید؟ ما امروز به شما نظرات یک صاحب نظر از شباهت های این دو را اشاره می کنیم.
اما چرا کتاب دستور زبان یا دفترچه راهنمای زبان بسیار به هم شبیه اند؟
خواندن یک کتاب دستور زبان مانند خواندن دفترچهی راهنما است. فهم توضیحات دستور زبانی و درک آنها تا وقتی که تجربهی کافی از زبان کسب کنیم، خیلی سخت است.
این با صحبت جیمز پائول جی مطابقت دارد که میگوید: کتابهای درسی مانند دفترچهی راهنما هستند و ما میتوانیم به مردم بازیای دهیم که در آن پیش از آنکه دفترچههای راهنما معنا یابند، تجربه کسب کنند.
وقتی تلاش به یادگیری یک بازی رایانهای میکنیم یا حتی تلاش به استفاده از بک دوربین که به تازگی خریدهایم میکنیم، مشکل است که بخواهیم با خواندن دفترچهی راهنما شروع کنیم. حداقل در مورد دوربین، تصوری تقریبی از چگونگی عملکرد آن داریم. در مورد بازی رایانهای- این را صرفاً حدس میزنم چراکه هیچگاه بازی رایانهای نکردهام- اطلاعات بسیار کمی دربارهی جزئیات بازی داریم. ما با اینحال ذاتاً میخواهیم پیش از آنکه احساس اجبار به خواندن دفترچهی راهنما کنیم، تجربهی استفاده از دوربین و یا انجام بازی را داشته باشیم. دیگر آنکه دفترچهی راهنما بدون یکسری آشنایی با بازی یا اصول (استفاده از) دوربین، نسبتاً بیفایده خواهد بود.
زبانها از این بابت که بسیار شبیه به این هستند من را شگفتزده میکنند. من در حقیقت همین یکراست رفتن سراغ لیسنینگ و ریدینگ در زبان با استفاده از منابعی مانند Podcast ها را به مراتب لذتبخشتر از تلاش به خواندن کتاب دستور زبان یا به بیانی دیگر دفترچه راهنما میکنم. به محض اینکه مقداری تجربه از یک زبان کسب میکنم، توضیحات موجود در کتاب گرامر نیز شروع به معنی دادن میکنند. پس همانطور که قبلاً هم گغتهام، استراتژی من اکتساب درکی کلّی از زبان، چشماندازی مختصر و ناقص و سپس بازگشتن و ملاقات مجدد با دستور زبان در زمانی است که خودم میخواهم. با اینحال بیشتر زمانم صرف لیسنینگ و اسپیکینگ یا بعبارتی همان بازیهای رایانهای و استفاده از دوربین میشود.