۵۰۰ اصطلاح اسپیکینگ آیلتس ۲۰۲۴

کاملترین لیست اصطلاح اسپیکینگ آیلتس

آموزشگاه زبان ایران آکسفورد با تحلیل بیش از ۷۵۰ داوطلب آیلتس به یکی از کاملترین لیست های اصطلاحات مورد نیاز در Speaking IELTS اشاره می کند. یکی از محاسنی که این لیست ۵۰۰ اصطلاح اسپیکینگ آیلتس دارد، طبقه بندی بر اساس موقعیت های مختلف است. در سال های اخیر شاهد کم شدن نمره داوطلبین آیلتس بوده ایم. دلیل اینکه چرا از سال ۲۰۱۹ به بعد تغییرات زیادی در آیلتس اتفاق افتاد و نمره داوطلبین کاهش پیدا کرد را در پست های مختلفی با جزییات توضیح دادیم. اما یکی از مهم ترین دلایل این است که به بسیاری از داوطلبین آموزش داده می شد تا قالب یا Template را حفظ کنند. این مسئله اصلا مورد قبول ممتحن نیست و نمره داوطلب را کاهش می دهد.

کسب نمره بالاتر از ۷ نیاز به خلاقیت شما دارد. نباید سعی کنید یک قالب خاص را حفظ کنید (اشتباهی که بسیاری از داوطلبین و موسسات در سال های قبل انجام دادند) و باید سعی کنید خود را برای موضوعات مختلف آماده کنند.

اما ما در ۵۰۰ اصطلاح اسپیکینگ آیلتس به کاملترین لیست اصطلاحات اشاره می کنیم که برای هر موقعیتی آماده باشید. این عبارات به صورت یک قالب نیستند بلکه جملاتی هستند که در موقعیت های مختلف به شما کمک می کند تا ایده خود را توضیح دهید. هر کدام از آنها بسته به نوع ممکن است در Task 1, Task 2, Task3 کاربرد داشته باشند.

به روز ترین سیستم آموزش آیلتس

به شما پیشنهاد می کنیم حتما مطلب بالا را بخوانید تا آخرین تغییرات ایلتس آشنا شوید.

۱۰ روش برای سلام و خداحافظی کردن

 1. سلام Hello

 2. سلام Hi

 3. (غیر رسمی) سلام Hey

 4. سلام Hi there

 5. (غیر رسمی) چجوریایی؟ Howdy

 6. خداحافظ Bye

 7. خداحافظ Bye-bye

 8. (غیر رسمی) بعداً می بینمت See ya later

 9. مراقب باش Take care

 10. روز خوبی داشته باشی Have a good one

 10 روش غیر رسمی برای گفتن بله و نه

 1. آره Yeah

 2. آره Yup

 3. اوهوم Mm-hmm!

 4. آها Uh-huh!

 5. حتماً Sure

 6. نه Nope

 7. نه Nah

 8. اممم Mm-mm

 9. آها Uh-uh

 10. بیخیال! No way!

IELTS speaking phrases
IELTS speaking phrases

 10 راه برای پرسیدن حال یک نفر

 1. حالتان چطور است؟ How are you?

 2. چه خبرها؟ How’s it going?

 3. چطوری؟ How ya doin’?

 4. اوضاع و احوال؟ How are things?

 5. زندگی چه طوره؟ How’s life?

 6. چطوریایی؟ چه خبرا؟ How have you been?

 7. خانواده ات در چه حال است؟ How’s your family?

 8. چه خبر؟ What’s up?

 9. خبر جدید؟ What’s new?

 10. جدیداً چه کارا کردی؟ What have you been up to lately?

 10 راه برای پاسخ دادن در جواب احوالپرسی

 1. خوبم، مرسی. حالت چطور است؟ I’m fine, thanks. How about you?

 2. خیلی خوب. Pretty good.

 3. بد نیستم. Not bad.

 4. عالی! Great

 5. بهتر از این نمی شوم! Couldn’t be better!

 6. نمی شه شکایتی هم کرد. Can’t complain.

 7. مشغول بوده ام. I’ve been busy.

 8. مثل همیشه. Same as always.

 9. خیلی میزون نیستم. Not so great.

 10. میتونستم بهترم باشم. Could be better.

 یادداشت: پاسخ  “What’s up?” و “What’s new?” غالباً “Not much.” است.

استراتژی های لازم برای اینکه چگونه نمره ۷ آیلتس بگیریم را ببینید.

 10 راه برای تشکر کردن

۱٫ Thanks.

۲٫ Thanks a lot.

۳٫ Thank you so much.

۴٫ Thanks a million!

۵٫ Thanks for your help. / Thanks for helping me.

۶٫ I really appreciate it.

۷٫ I’m really grateful.

۸٫ That’s so kind of you.

۹٫ I can’t thank you enough. (for extremely important things)

۱۰٫ I owe you one. (this means you want/need to do a favor for the other person in the future)

 1. ممنون.

 2. خیلی ممنون.

 3. بسیار ممنونم.

 4. یک دنیا ممنون!

 5. از کمکتان ممنونم. /مرسی که کمکم کردین.

 6. واقعاً سپاسگزارم.

 7. واقعاً قدر دان هستم.

 8. این لطف شما است.

 9. به قدر کافی نمی توانم تشکر کنم. (برای مسائلی که بسیار مهم هستند)

 10. بهت مدیون هستم. (این یعنی شما می خواهید/ باید برای طرف مقابل در آینده کاری انجام دهید)

 10 راه برای پاسخ به تشکر کردن

۱٫ You’re welcome.

۲٫ No problem.

۳٫ No worries.

۴٫ Don’t mention it.

۵٫ My pleasure.

۶٫ Anytime.

۷٫ It was the least I could do.

۸٫ Glad to help.

۹٫ Sure!

۱۰٫ Thank you. (use this when you ALSO have something to thank the other person for)

 1. خواهش می کنم.

 2. مشکلی نیست.

 3. مسئله ای نیست.

 4. حرفش را هم نزن.

 5. باعث افتخار بود.

 6. همیشه در خدمتم.

 7. کمترین کاری بود که می توانستم انجام دهم.

 8. خوشحالم که توانستم کمک کنم.

 9. حتماً!

 10. متشکرم. (از این وقتی استفاده کنید که شما هم دلیلی برای تشکر از طرف مقابل دارید)

 5 عبارت برای عذر خواهی

۱٫ I’m sorry that… [ex. I was so rude yesterday]

۲٫ It’s my fault. (= I am taking responsibility for the problem)

۳٫ Oops, sorry.

(for very small problems)

۴٫ I should have… [ex. called you and told you I’d be late]

۵٫ (formal) I apologize for… [ex. the delay]

 1. متأسفم که… (مثال: که دیروز خیلی بی ادبی کردم)

 2. تقصیر من است. (= من برای مشکل قبول مسئولیت می کنم)

 3. ای وای، ببخشید.

 (برای مشکلات کوچک)

 4. خودم باید… (مثال: بهت زنگ می زدم و می گفتم که دیر می رسم)

 5. (رسمی) از بابت … عذر می خواهم (مثال: تأخیر)

 5 راه برای پاسخ به عذرخواهی

۱٫ That’s OK.

۲٫ It happens.

۳٫ No problem.

۴٫ Don’t worry about it.

۵٫ I forgive you. (for serious problems)

 1. ایرادی ندارد.

 2. پیش می آید.

 3. مشکلی نیست.

 4. نگرانش نباش.

 5. تو را می بخشم. (برای مشکلات جدی)

 10 عبارت برای معرفی کردن

۱٫ I just wanted to introduce myself. I’m…

۲٫ I don’t think we’ve met before. My name’s…

۳٫ This is…

۴٫ I’d like you to meet…

۵٫ Have you met… ?

۶٫ I’d like to introduce you to…

۷٫ Nice to meet you.

۸٫ It’s a pleasure to meet you.

۹٫ Likewise.

۱۰٫ And you.

 1. فقط خواستم خودم را معرفی کنم. من … هستم (اسم خودتان)

 2. فکر نکنم قبلاً یکدیگر را دیده باشیم. اسم من … است (اسم تان)

 3. این … (فلانی) است.

 4. مایلم با … ملاقات کنی.

 5. آیا تابحال … را دیده ای؟

 6. مایلم تو را به … معرفی کنم.

 7. از دیدن شما خوشوقتم.

 8. دیدن شما باعث خوشحالی است.

 9. به همچنین.

 10. و شما. (و دیدن شما هم باعث خوش وفتی است)

 شماره  و ۲ برای معرفی خودتان به کار می رود و شماره ی ۳ و ۶ برای معرفی دیگری به کار می رود. شماره ی ۹ و ۱۰ برای پاسخ در جواب شماره ی ۷ و ۸ به کار می روند.

 6 راه برای نشان دادن علاقه

۱٫ Really?

۲٫ That’s interesting.

۳٫ Uh-huh.

۴٫ Right.

۵٫ Gotcha.

۶٫ Sure.

 1. جداً؟

 2. جالب است.

 3. آها

 4. صحیح

 5. فهمیدم منظورتو

 6. حتماً.

 می توانید از این عبارات برای اینکه به طرف مقابل نشان دهید به حرفشان گوش می کنید، استفاده کنید.

۵ راه برای اتمام مؤدبانه ی یک مکالمه

۱٫ It was nice chatting with you.

۲٫ Well, it’s getting late.

۳٫ Anyway, I should get going.

۴٫ (formal) Sorry, but I’m afraid I need to…

۵٫ I’m sorry to cut you off, but I actually gotta run. (cut you off = interrupt you

 1. گپ خوبی با هم داشتیم.

 2. خب داره دیر میشه.

 3. که اینطور، من دیگه باید برم.

 4. (رسمی) عذر می خواهم اما متأسفانه باید …

 5. ببخشید که وسط حرفتان می آیم اما واقعاً باید بروم. (وسط حرف پریدن = قطع کردن حرفتان)

 10 عبارت برای تماس های تلفنی

۱٫ Hi, this is Jane.

۲٫ (formal) May I speak with John Smith?

۳٫ (informal) Is John there?

۴٫ I’m calling about…

۵٫ I’m returning your call.

۶٫ (formal) One moment, please.

۷٫ (informal) Hang on a sec.

۸٫ He’s not here. Would you like to leave a message?

۹٫ Could you ask him to call me back?

۱۰٫ Thanks for calling.

 1. سلام، من Jane هستم.

 2. (رسمی) می توانم با جان اسمیت صحبت کنم؟

 3. (غیر رسمی) آیا جان آنجاست؟

 4. من از بابت … تماس می گیرم.

 5. من در پاسخ تماستان زنگ میزنم.

 6. (رسمی) یک لحظه لطفاً.

 7. (غیر رسمی) یک لحظه صبر کن.

 8. او اینجا نیست. آیا مایل هستید پیغام بگذارید؟

 9. می شود لطفاً از او بخواهید که با من تماس بگیرد؟

 10. از تماستان ممنونم.

 10 راه برای اطلاعات گرفتن

۱٫ Can you tell me…?

۲٫ Could you tell me…?

۳٫ I’d like to know…

۴٫ Do you know…

۵٫ Do you have any idea…?

۶٫ Could anyone tell me…? (use this phrase when asking a group of people)

۷٫ Would you happen to know…?

۸٫ I don’t suppose you (would) know…?

۹٫ I was wondering…

۱۰٫ I’m calling to find out… (use this phrase on the telephone)

 1. می توانی به من بگویی که …؟

 2. می توانی لطفاً به من بگویی که …؟

 3. مایلم بدانم…

 4. آیا می دانی که …؟

 5. هیچ ایده ای داری که …؟

 6. آیا کسی می تواند به من بگوید که …؟ (از این وقتی استفاده کنید که از یک گروه سؤالی را می پرسید(

 7. آیا احیانا! می دانی که …؟

 8. فکر نکنم بدانی که ….؟

 9. می خواستم بدانم که …

 10. برای این تماس گرفتم که بفهمم … (از این عبارت در پشت تلفن استفاده کنید)

 از شماره ی ۴، ۵، ۷ و ۸ وقتی استفاده کنید مطمئن نیستید نفر مقابل اطلاعاتی که می خواهید را دارد.

 5 راه برای گفتن «نمی دانم»

۱٫ I have no idea/clue.

۲٫ I can’t help you there.

۳٫ (informal) Beats me.

۴٫ I’m not really sure.

۵٫ I’ve been wondering that, too.

 1. هیچ ایده/فکری ندارم.

 2. از آن جهت نمی توانم کمکت کنم.

 3. (غیر رسمی) منم نمی دانم.

 4. واقعاً مطمئن نیستم.

 5. من هم می خواستم جوابش را بدانم.

 10 عبارت برای پرسیدن نظر دیگری و دادن نظر خود.

۱٫ What do you think about…?

۲٫ How do you feel about…?

۳٫ What’s your opinion of…?

۴٫ What are your views on…?

۵٫ In my opinion…

۶٫ I’d say…

۷٫ Personally, I think/believe…

۸٫ If you ask me…

۹٫ The way I see it…

۱۰٫ From my point of view…

 1. درباره ی … چه فکر می کنید؟

 2. احساست راجع به … چیست؟

 3. نظرت راجع به … چیست؟

 4. دیدگاهت درباره ی … چگونه است؟

 5. به نظر من…

 6. منکه می گویم…

 7. من شخصاً فکر می کنم/ معتقدم…

 8. اگر از من بپرسی…

 9. از دید من آن…

 10. از دیدگاه من …

 5 راه برای زمانی که نظری ندارید

۱٫ I’ve never given it much thought.

۲٫ I don’t have strong feelings either way.

۳٫ It doesn’t make any difference to me.

۴٫ I have no opinion on the matter.

۵٫ (very informal) Whatever.

 1. هیچ وقت درباره اش زیاد فکر نکرده ام.

 2. نسبت به هیچ کدام از دو حالتش مطمئن نیستم.

 3. برای منکه فرقی نمی کند.

 4. من هیچ نظری درباره ی این قضیه ندارم.

 5. (خیلی غیر رسمی) حالا هرچی.

 10 عبارت برای موافقت کردن

۱٫ Exactly.

۲٫ Absolutely.

۳٫ That’s so true.

۴٫ That’s for sure.

۵٫ I agree 100%

۶٫ I couldn’t agree with you more.

۷٫ That’s exactly what I think. / That’s exactly how I feel.

۸٫ (informal) Tell me about it! / You’re telling me!

۹٫ (informal) I’ll say!

۱۰٫ I suppose so

 1. دقیقاً.

 2. قطعاً.

 3. خیلی درست است.

 4. حتماً همینطور است.

 5. صد در صد موافقم.

 6. کاملاً موافقم.

 7. منهم دقیقاً همین فکر را می کنم. / منهم دقیقاً همین حس را دارم.

 8. غیر رسمی (بله منهم این را می دانم) / تو داری به من میگی!

 9. (غیر رسمی) به نظر من!

 10. اینطور فکر می کنم. (از این عبارت برای وقتی استقاده کنید که خیلی هم موافق نیسنید – موافق هستید ولی از روی اکراه)

۱۰ عبارت برای مخالف بودن

۱٫ I don’t think so.

۲٫ I beg to differ.

۳٫ I’m afraid I don’t agree.

۴٫ I’m not so sure about that.

۵٫ That’s not how I see it.

۶٫ Not necessarily.

۷٫ Yes, but… [say your opinion]

۸٫ On the contrary.

۹٫ (very informal) No way!

۱۰٫ (very strong) I totally disagree.

۱- این طور فکر نمی کنم.

۲- با شما مخالفم.

۳- متاسفانه با شما موافق نیستم.

۴- خیلی درباره اش مطمئن نیستم.

۵- من چنین نظری ندارم.

۶- نه لزوماً.

۷- بله، اما… (عقیده ی خود را بگویید)

۸- برعکس.

۹- (بسیار غیر رسمی) بیخیال!

۱۰- (بسیار قوی) من کاملاً مخالفم.

۵ عبارت برای جواب دادن به خبرهای خوب

۱٫ Congratulations!

۲٫ That’s great!

۳٫ How wonderful!

۴٫ Awesome!

۵٫ I’m so happy for you!

۱- مبارکه!

۲- عالیه!

۳- چه معرکه!

۴- باحاله!

۵- خیلی برات خوشحالم!

۵ عبارت برای جواب دادن به خبرهای بد

۱٫ Oh no…

۲٫ That’s terrible.

۳٫ Poor you.

۴٫ I’m so sorry to hear that.

۵٫ I’m sorry for your loss.

۱- اوه نه…

۲- افتضاحه.

۳- بیچاره. (از این برای پاسخ به موقعیت های بدی استفاده کنید که خیلی جدی نیستند.)

۴- از شنیدنش خیلی متاسف شدم.

۵- به خاطر از دست دادن عزیزتان متاسفم. (فقط اگر شخصی از دنیا رفته است از این استفاده کنید.)

۱۰ عبارت برای دعوت

۱٫ Are you free… [Saturday night?]

۲٫ Are you doing anything… [Saturday night?]

۳٫ Let me check my calendar.

۴٫ (informal) Do you wanna… [see a movie?]

۵٫ (formal) Would you like to… [join me for dinner?]

۶٫ I’d love to!

۷٫ Sounds great!

۸٫ I’d love to, but I have another commitment.

۹٫ I don’t think I can.

۱۰٫ Maybe another time.

۱- وقتت آزاده… (شنبه شب؟)

۲- (شنبه شب) مشغولی؟

۳- بذار تقویمم را چک کنم.

۴- (غیر رسمی) می خوای… (فیلم ببینی؟)

۵- (رسمی) دوست دارید… (شام را با هم بخوریم؟)

۶- با کمال میل!

۷- به نظر عالی میاد!

۸- با کمال میل، اما به شخص دیگری قول داده ام.

۹- فکر نمی کنم بتونم.

۱۰- شاید دفعه ی دیگه.

۵ روش برای پیشنهاد دادن و جواب به پیشنهادِ ارائه شده

۱٫ (more formal) Would you like a drink?

۲٫ (informal) Do you want some water?

۳٫ Can I get you something to eat?

۴٫ That’d be great, thanks.

(= yes)

۵٫ No, thanks. I’m OK.

(= no)

۱- (بسیار رسمی) نوشیدنی میل دارید؟

۲- (غیر رسمی) آب می خوای؟

۳- می تونم چیزی برات بیارم بخوری؟

۴- عالی می شه، مرسی.

(= بله)

۵- نه، مرسی. چیزی نمی خورم.

(= نه)

به شما پیشنهاد می کنیم حتما مقاله ۱۵۰ اصطلاح ضروری برای نمره ۷ رایتینگ آیلتس را نیز بخوانید

در ادامه به ۵۰۰ اصطلاح اسپیکینگ آیلتس در موضوعات دیگر می پردازیم.

۶ عبارت برای صحبت درباره ی برنامه های آینده

۱٫ I’m going to…

۲٫ I’m planning to…

۳٫ I hope to…

۴٫ I’d like to …

۵٫ I might … / I may

۶٫ I’m thinking about …

۱- قصد دارم…

۲- برنامه ام اینه که…

۳- امیدوارم…

۴- دوست دارم…

۵- احتمال داره…

۶- دارم درباره ی … فکر می کنم.

۱۰ روش برای صحبت درباره ی علایق و مواردی که دوست ندارید

۱٫ I love… [soccer]

۲٫ I’m really into… [soccer]

۳٫ I live for… [soccer]

۴٫ [soccer] is my thing.

۵٫ I’m crazy about… [soccer]

۶٫ I’m not a huge fan of… [modern art]

۷٫ [Modern art] isn’t my cup of tea.

۸٫ I don’t really care for… [modern art]

۹٫ I’m not into… [modern art]

۱۰٫ I can’t stand… [modern art] (this phrase expresses strong dislike)

  1. من عاشق … هستم (فوتبال).

۲- من واقعاً به … (فوتبال) علاقه دارم.

۳- … (فوتبال) زندگیِ منه.

۴- (فوتبال) واسه من ساخته شده.

۵- من دیوونه ی … (فوتبال) هستم.

۶- من طرفدار پر و پا قرص … (هنر مدرن) نیستم.

۷- (هنر مدرن) موضوع مورد علاقه ی من نیست.

۸- … (هنر مدرن) واقعاً برام مهم نیست.

۹- … (هنر مدرن) باب میلم نیست.

۱۰- من نمی تونم … (هنر مدرن) را تحمل کنم. (این عبارت انزجاری شدید را بیان می کند.)

۵ روش برای پیشنهاد دادن

۱٫ How about… [ex. trying something new]?

۲٫ Why don’t you… [ex. talk to your boss]?

۳٫ Maybe we should… [ex. do more research].

۴٫ I’d recommend… [ex. going to the doctor].

۵٫ Have you thought about… [ex. buying a new computer]?

۱- نظرت درباره ی … (امتحان کردن چیزی جدید) چیه؟

۲- چرا تو… (با رئیست صحبت نمی کنی؟)

۳- شاید باید … (بیشتر تحقیق کنیم.)

۴- من توصیه می کنم … (بری دکتر)

۵- درباره ی … (خرید یک کامپیوتر جدید) فکر کرده ای؟

۱۰ عبارت برای پرس و جو / صحبت درباره ی شغل ها

۱٫ Where do you work?

۲٫ What do you do? / What do you do for a living?

۳٫ I work at… [Microsoft].

۴٫ I’m a/an… [accountant].

۵٫ I’m unemployed. / I’m between jobs at the moment.

۶٫ I’m looking for work.

۷٫ I’m a stay-at-home mom/dad.

۸٫ I run my own business.

۹٫ I’m a freelance… [writer/designer/etc.]

۱۰٫ I’m retired.

۱- کجا کار می کنی؟

۲- شغلت چیه؟ / برای گذران زندگی چه کار می کنی؟

۳- من در … (مایکروسافت) کار می کنم.

۴- من … (حسابدار) هستم.

۵- من بیکارم. / من در حال حاضر هی شغل عوض می کنم.

۶- دنبال کار می گردم.

۷- من مادر / پدری خانه دارم.

۸- من تجارت خود را دارم.

۹- من … (نویسنده/ طراحی / غیره) آزاد هستم.

۱۰- من بازنشسته شدم.

۱۰ عبارت برای توصیف رابطه ها

۱٫ I’m single.

۲٫ I have a friend.

۳٫ We’re engaged. (= going to get married)

۴٫ We’re getting married in June.

۵٫ I’m married.

۶٫ I’ve been married for… [۱۰ years].

۷٫ I’m divorced.

۸٫ I’m widowed. (= my husband/wife has died)

۹٫ I’m not looking for anything serious.

۱۰٫ I’m not quite over my ex. (= I still have feelings for my ex-wife or ex-husband)

۱- من مجردم.

۲ – من یک دوست دارم.

۳- ما نامزدیم. (= می خواهیم ازدواج کنیم.)

۴- ما در ژوئن ازدواج می کنیم.

۵- من متاهلم.

۶- من … (۱۰ سال) است که ازدواج کرده ام.

۷- من طلاق گرفتم.

۸- من بیوه هستم. (= شوهر / خانم ام از دنیا رفته است.)

۹- من به دنبال یک رابطه ی جدی نیستم.

۱۰ –نتوانستم همسر قبلی ام راکاملاً  فراموش کنم. (= هنوز زن قبلی یا شوهر قبلی ام را دوست دارم.)

۵ روش برای درخواست شفاف سازی

۱٫ Pardon?

(if you didn’t hear or understand what the person said)

۲٫ Would you mind repeating that?

۳٫ What do you mean?

(asking for more information)

۴٫ I’m not sure I follow you.

(= I don’t understand)

۵٫ Could you explain… ?

۱- ببخشید؟

(اگر شما صحبت شخص را نشنیدید یا متوجه نشدید.)

۲- ایرادی نداره دوباره تکرارش کنید؟

۳ – منظورت چیه؟

(درخواست برای اطلاعات بیشتر)

۴- مطمئن نیستم که متوجه حرفت شده باشم.

(= نمی فهمم.)

۵- می توانید .. را توضیح بدهید؟

۵ روش برای چک کردن این مساله که شخص دیگر متوجه صحبتتان می شود یا نه

۱٫ Do you understand what I’m saying?

۲٫ Does that make sense?

۳٫ Do you know what I mean?

۴٫ Are you with me so far?

۵٫ Is that clear?

۱- متوجه حرفم می شی؟

۲- با عقل جور در میاد؟

۳- می دونی منظورم چیه؟

۴- تا الان متوجه حرفام شدی؟ (اغلب وسط توضیحی طولانی یا دستور العمل استفاده می شود.)

۵- واضحه؟ (اغلب بعد از دستورات، یا ابراز مخالفت یا رفتار منفی دیگر استفاده می شود.)

۵ روش برای درخواست کمک

۱٫ I need a little help.

۲٫ Could you help me out?

۳٫ you give me a hand?

۴٫ Could you spare a couple minutes?

۵٫ Could you do me a favor?

۱- کمی کمک لازم دارم.

۲- می توانی کمکم کنی؟

۳- می شه یه کمکی بهم بکنی؟ (معمولاً برای کارهای فیزیکی استفاده می شود.)

۴ –  می تونی چند دقیقه را به من کمک کنی؟

۵ – می شه یه لطفی در حقم بکنی؟

۵ روش برای درخواست از شخصی دیگر به منظور انجام کاری

۱٫ (more formal) Would you mind… [opening the window]?

۲٫ Could you please… [turn off the lights]?

۳٫ (informal) Can you… [pass me the chicken]?

۴٫ Please… [send me the information].

۵٫ I’d appreciate it if you could… [wash the dishes].

۱ – (رسمی تر) ایرادی نداره … (پنجره را باز کنید)؟

۲ – می توانی لطفاً … (چراغ ها را خاموش کنی)؟

۳ – (غیر رسمی) می تونی … (جوجه را به من بدی)؟

۴ – لطفاً … (اطلاعات را برایم بفرست).

۵ – ممنون می شم اگر بتوانید … (ظرف ها را بشویید).

۵ روش برای اینکه میان حرف کسی بپرید

۱٫ Sorry to interrupt, but…

۲٫ Excuse me – could I talk to you for a minute? / do you have a minute? (when interrupting a conversation between two other people, to talk to one of them)

۳٫ Could I jump in here? (use this when interrupting a discussion among many people)

۴٫ Sorry – I just want to say that…

۵٫ (formal) May I have a word?

۱ – ببخشید می پرم وسط حرفتون، اما…

۲ – ببخشید – می تونم یه دقیقه باهاتون صحبت کنم؟ / یه دقیقه وقت دارید؟ (وقتی مکالمه ی بین دو شخص دیگر را قطع می کنید تا با یکی از آنها صحبت کنید.)

۳ – می شه منم الان وارد بحثتون بشم؟ (از این وقتی استفاده کنید که می خواهید  بحث بین چند نفر را قطع کنید.)

۴ – متاسفم – فقط می خوام بگم که…

۵ – (رسمی) می شه صحبتی با شما داشته باشم؟

۱۰ روش برای تشویق کسی

۱٫ Keep up the good work!

۲٫ That was a nice try.

۳٫ That’s a real improvement.

۴٫ You’re on the right track.

۵٫ You’ve almost got it.

You’re doing great.

۷٫ Don’t give up! / Hang in there!

۸٫ You can do it!

۹٫ Give it your best shot. (best shot = best try, best effort)

۱۰٫ Nice job! / You did great!

۱ – ادامه بده!

۲ –کارت خوب بود.  (بعد از اینکه شخصی تلاش خوبی داشت اما شکست خورد این را بگویید.)

۳ –واقعاً پیشرفت کردی.

۴ – توی مسیر درستی پیش می ری.

۵ – تقریباً داری بهش می رسی.

۶ –  داری عالی پیش می ری.

۷-  تسلیم نشو! / طاقت بیار! (وقتی شخصی در حال حاضر با سختی هایی مواجه است.)

۸ – تو می تونی از پسش بربیای!

۹ –  هر چی تو چنته داری رو کن. (best shot= بیشترین تلاش)

۱۰ – کارت خوب بود! / فوق العاده بود! (بعد از اینکه شخصی کاری را به خوبی انجام داد.)

۵ عبارت برای شکایت

۱٫ I’m not happy about this.

۲٫ I’m sorry, but this is unacceptable.

۳٫ I’m not very satisfied with… [ex. this product / this situation]

۴٫ (informal) I can’t stand it when… [ex. the internet is slow]

۵٫ (informal) This sucks.

۱ – من در مورد این مساله خوشحال نیستم.

۲ – متاسفم، اما این قابل قبول نیست.

۳ – من خیلی از … (این محصول / این وضعیت) راضی نیستم.

۴ – (غیر رسمی) وقتی … (سرعت اینترنت ضعیف است) قابل تحمل نیست.

۵ – (غیر رسمی) این مزخرفه.

۱۰ عبارت برای به یاد آوردن، یاد آوری کردن و فراموش کردن

۱٫ I’ll always remember… / I’ll never forget…

۲٫ If I remember correctly… / As far as I can recall…

۳٫ I have a vague recollection of…

۴٫ It’s on the tip of my tongue. (=I’m trying to remember, but I can’t quite remember)

۵٫ My mind went blank. (= I couldn’t remember/think of anything)

۶٫ It doesn’t ring a bell. (=it doesn’t sound familiar)

۷٫ Please remember to… / Please don’t forget to…

۸٫ I’d like to remind you about…

۹٫ You haven’t forgotten to/about… have you?

۱۰٫ It completely slipped my mind! (= I completely forgot about it!)

۱ – من همیشه … را به یاد دارم / من هرگز … را فراموش نمی کنم.

۲ – اگر درست یادم باشه… / تا جایی که یادمه…

۳ – خاطره ی مبهمی از … دارم.

۴ نوک زبونمه. (= تلاش می کنم یادم بیاد، اما نمی تاونم کاملاً به یادش بیاورم.)

۵  همه چیز از ذهنم رفت. (= نمی توانم به یاد بیاورم / نمی توانم به چیزی فکر کنم.)

۶ یادم نمیاد. (= آشنا به نظر نمیاد.)

۷ – لطفاً یادت باشد که… / لطفاً فراموش نکن که…

۸ – می خواهم … را بهت یادآوری کنم.

۹ – تو .. را فراموش نکرده ای، کرده ای؟

۱۰ کاملاً از ذهنم رفت! (= کاملاً فراموشش کردم!)

۱۰ عبارت برای اینکه بگویید موردی راحت و سخت است

۱٫ It’s a piece of cake.

۲٫ It’s a cinch.

۳٫ It’s a breeze.

۴٫ Anyone can do it.

۵٫ There’s nothing to it.

۶٫ It’s hard.

۷٫ It’s a bit tricky.

۸٫ It’s really tough.

۹٫ It’s not a walk in the park.

۱۰٫ It’s very demanding

۱ – مثل آب خوردنه.

۲ – آسانه.

۳ – کار راحتیه.

۴ – هر کسی می تونه انجامش بده.

۵ – انجام دادنش راحته.

۶ – سخته.

۷ – کمی سخته.

۸ – واقعاً سخته.

۹ – اصلاً راحت نیست.

۱۰ خیلی پر زحمته. (= مستلزم زمان و انرژی زیادی است.)

۱۰ عبارت درباره ی سن

۱٫ She’s in her early twenties. (=20-23 years old)

۲٫ He’s in his late thirties. (=37-39 years old)

۳٫ She just turned six.

۴٫ Act your age! (use this when an adult is being immature, acting like a child)

۵٫ I’m not as young as I used to be.

۶٫ I’m not over the hill yet! (over the hill = an informal expression to say “old”)

۷٫ He’s no spring chicken. (= he’s not young)

۸٫ She’s wise beyond her years. (she is young, but she has the wisdom of an older person)

I’m having a senior moment. (= I’m being forgetful)

۱۰٫ He lived to a ripe old age. (= a very old age)

۱ – اوایل بیست سالگی اش است. (= ۲۰-۲۳ سال)

۲ – اواخر سی سالگی اش است. (= ۳۷-۳۹ سال)

۳ – تازه شش سالش شد.

۴ – از سنت خجالت بکش! (وقتی شخص بزرگسالی مانند نابالغ ها و مانند یک بچه رفتار می کند از این استفاده کنید.)

۵ – دیگه جوان نیستم.

۶ – هنوز پیر نشدم! (over the hill = عبارتی غیر رسمی برای گفتنِ “مسن”.)

۷ دیگه جوون نیست. (= جوان نیست.)

۸ بیشتر از سنش می فهمه. (جوان است، اما عقلِ شخصی با سن بیشتر را دارد.)

  • فراموشی گرفتم. (= مسائل را فراموش می کنم.)

۱۰  تا سن بسیار بالایی عمر کرد. (= سن خیلی بالا)

۱۰ عبارت برای خرید

۱٫ Do you have… ?

۲٫ Where can I find… ?

۳٫ I’m just browsing. (browsing = looking casually)

۴٫ I’m looking for…

۵٫ How much is this?

۶٫ Is this on sale?

۷٫ Can I try it on? (use this to ask if you can put on clothing to see if it’s the right size)

۸٫ I’ll take it!

۹٫ Do you take credit cards?

۱۰٫ I’d like to return/exchange this.

۱ – … را دارید؟

۲ – کجا می تونم … را پیدا کنم؟

۳ – فقط دارم می گردم. (browsing = سرسری به کالاها نگاه می کنم.)

۴ – به دنبال … می گردم.

۵ – این قیمتش چنده؟

۶ – تخفیف بهش خورده؟

۷ می تونم پُرُو کنم؟ (از این موقعی استفاده کنید که می خواهید لباسی را بپوشید تا ببینید که اندازه اش مناسب است یا نه.)

۸ – می خرمش!

۹ – کارت اعتباری قبول می کنید؟

۱۰ – می خوام این را برگردانم / عوض کنم.

۱۰ عبارت برای صحبت درباره ی غذا

۱٫ I’m starving! (= I’m very hungry)

۲٫ Let’s grab a bite to eat.

۳٫ How about eating out tonight? (eat out = eat at a restaurant)

۴٫ I brought some snacks.

۵٫ This soup is delicious!

۶٫ Could I have another helping of… [potatoes]? (another helping = another portion)

۷٫ I’ll have… (use this phrase for ordering in a restaurant)

۸٫ Could we get the check, please?

I’m full. (= I’m satisfied)

۱۰٫ I’m stuffed. (= I ate a LOT, maybe too much!)

۱ – دارم از گرسنگی می میرم! (= خیلی گرسنه هستم.)

۲ – بیا بریم یه چیزی بخوریم.

۳ نظرت چیه امشب بیرون غذا بخوریم؟ (eat out = در رستوران غذا خوردن)

۴ – چند تا اسنک آوردم.

۵ – این سوپ خوشمزه اس!

۶ می شه یه پرس دیگه … (سیب زمینی) بخورم؟ (another helping = یک پرس دیگر)

۷ – من … می خورم. (از این عبارت برای سفارش در رستوران استفاده کنید.)

۸ – می شه لطفاً حساب ما را بیاورید؟

  • – من سیر شدم. (= به اندازه خوردم و سیرم.)

۱۰ – من تا خرخره پُرم. (= خیلی خوردم، احتمالاً بیش از حد!)

۱۰ عبارت برای صحبت درباره ی تلویزیون

۱٫ Where’s the remote? (remote = remote control)

۲٫ Is there anything good on?

۳٫ Can I change the channel?

۴٫ I’ve already seen this episode.

۵٫ This is a rerun. (rerun = an old episode that was already shown on TV previously)

۶٫ I love this show!

۷٫ There are too many commercials.

۸٫ Stop channel-surfing. (channel-surfing = changing the channel quickly)

۹٫ Check the TV guide. (the TV guide has the information about the TV programming and schedule)

۱۰٫ It’s the season finale! (= the final episode of the season)

۱ کنترل تلویزیون کجاست؟ (remote = کنترل از راه دور)

۲ – برنامه ی خوبی داره؟

۳ – می شه کانال رو عوض کنم؟

۴ – قبلاً این قسمت رو دیدم.

۵ این برنامه تکراریه. (rerun = قسمتی قدیمی که تلویزیون  قبلاً آن را پخش کرده است.)

۶ – من عاشق این برنامه ام!

۷ – بیش از حد تبلیغ نشون می ده.

۸ این قدر کانال عوض نکن. (channel-surfing = عوض کردنِ سریعِ کانال)

۹ راهنمای تلویزیون رو چک کن. (راهنمای تلویزیون شامل اطلاعاتی درباره ی برنامه های تلویزیون و زمان پخش آن است.)

۱۰ قسمت آخرِ فصل است! (= قسمتِ پایانیِ فصل)

۱۰ عبارتی که شما در فرودگاه می شنوید

۱٫ Do you have any bags to check?

۲٫ Would you like a window seat or an aisle seat? (aisle = corridor)

۳٫ Here’s your boarding pass. (boarding pass = the paper that permits you to enter the plane)

۴٫ Your flight leaves from gate 15.

۵٫ Your seat number is 8F.

۶٫ Flight 800 is now boarding. (boarding = passengers can enter the plane)

۷٫ Your flight has been delayed.

۸٫ Your flight has been canceled.

۹٫ This is the final call for flight 800.

۱۰٫ What is the purpose of your trip?

۱ – کیفی برای چک کردن دارید؟

۲ دوست دارید در صندلی کنار پنجره بنشینید یا صندلی کنار راهرو؟ (aisle = راهرو)

۳ بفرمایید این هم کارت پروازِ شما. (boarding pass = کاغذی که به شما اجازه ی ورود به هواپیما را می دهد.)

۴ – پروازتان از ورودی ۱۵ است.

۵ – شماره ی صندلی تان ۸F است.

۶ پرواز ۸۰۰ الان در حال سوار کردن مسافران است. (boarding = مسافران می توانند وارد هواپیما شوند.)

۷ – پروازتان تاخیر دارد.

۸ – پروازتان کنسل شده است.

۹ – این فرصت آخر برای سوار شدن در پرواز ۸۰۰ است.

۱۰ – هدفتان از سفر چیست؟

۱۰ روش برای صحبت درباره ی قیمت

۱٫ It cost a fortune.

۲٫ It cost an arm and a leg.

۳٫ That’s a rip-off. (= overpriced; far more expensive than it should be)

۴٫ I can’t afford it. (= I don’t have enough money to buy it)

۵٫ That’s a bit pricey.

۶٫ That’s quite reasonable. (= it’s a good price)

۷٫ It’s 20% off. (= there’s a 20% discount)

۸٫ That’s a good deal. (= a good value for the amount of money)

۹٫ It was a real bargain.

۱۰٫ It was dirt cheap. (= extremely inexpensive)

۱- قیمتش خیلی گزاف است.

۲- قیمتش خیلی زیاد است.

۳- مگر سر گردنه است. (=قیمت بیش از حد؛ بسیار گران تر از حالتی که باید باشد)

۴- نمی تونم از پس خریدش بربیام. (= برای خریدش به اندازه ی کافی پول ندارم.)

۵- قیمتش کمی زیاده.

۶- قیمتش کاملاً منطقی است. (= قیمتش خوب است.)

۷- ۲۰% تخفیف خورده.

۸- معامله ی خوبیه. (=برای آن مقدار پول با ارزش است.)

۹- تهِ حراج بود.

۱۰- خیلی ارزون بود. (= فوق العاده ارزان)

۵ عبارت برای آب و هوای گرم

۱٫ It’s nice and warm today.

۲٫ It’s absolutely boiling! (boiling = extremely hot)

۳٫ We’re having a real heat wave. (heat wave = many consecutive days of hot weather)

۴٫ The sun’s really strong today.

۵٫ It’s hot and humid.

۱- امروز هوا خوب و گرمه.

۲- آدم کاملاً می پزه! (boiling = خیلی گرم)

۳-  این مدت واقعاً موج گرما داشتیم. (heat wave = روزهای متوالی و زیاد از آب وهوای گرم )

۴- امروز تابش خورشید واقعاً شدیده.

۵- گرم و مرطوبه.

۵ عبارت برای آب و هوای سرد

۱٫ It’s a little chilly.

۲٫ It’s freezing. (= extremely cold)

۳٫ The temperature’s dropping.

۴٫ Make sure to bundle up. (bundle up = put on warm clothes for protection against the cold)

۵٫ We’re expecting some winter weather. (winter weather = snow, hail, sleet, ice, etc.)

۱- هوا کمی سرده.

۲- یخبندان است. (= فوق العاده سرد)

۳- دمای هوا داره میاد پایین.

۴- مطمئن شو که زیاد لباس بپوشی. (bundle up = پوشیدن لباس گرم برای محافظت در برابر سرما)

۵- ما منتظر آب و هوایی زمستانی هستیم. (winter weather = برف، تگرگ، بوران، یخ و غیره)

۵ عبارت برای صحبت درباره ی باران

۱٫ It’s drizzling. (= raining lightly)

۲٫ It’s pouring. (= raining heavily)

۳٫ It’s raining cats and dogs. (= raining heavily)

۴٫ I got caught in a downpour.

۵٫ I think the rain’s letting up. (letting up = getting lighter and stopping)

۱- نم نم باران میاد. (= باران کمی می بارد.)

۲- شرشر باران میاد. (= باران شدیدی می بارد.)

۳- شرشر باران میاد. (= باران شدیدی می بارد.)

۴- در باران شدید گیر کردم.

۵- فکر می کنم باران دارد بند میاد. (letting up = نم نم شده و متوقف می شود.)

۱۰ روش برای اینکه بگویید خسته هستید

۱٫ I’m exhausted.

۲٫ I’m dead tired.

۳٫ I’m pooped.

۴٫ I’m spent.

۵٫ I’m beat.

۶٫ I’m running on fumes. / I’m running on empty.

۷٫ I can hardly keep my eyes open.

۸٫ I’m off to bed.

۹٫ I’m gonna hit the sack. (hit the sack = go to bed)

۱۰٫ It’s bedtime for me.

  1. خیلی خسته ام.
  2. دارم از خستگی می میرم.
  3. خسته ام.
  4. خیلی خسته و بی انرژی ام.
  5. خیلی خستم.
  6. انرژی و اشتیاق زیادی برام نمونده.
  7. به سختی می توانم چشمانم را باز نگه دارم.
  8. می رم بخوابم.
  9. می رم بخوابم. (hit the sack = به تختخواب رفتن)
  10. وقت خوابمه.

۵ عبارت درباره ی قول دادن و تصمیم گیری ها

۱٫ I really should…

۲٫ I promise that I’ll…

۳٫ I swear I’ll / I won’t… (a very strong promise)

۴٫ No matter what happens, I’m going to…

۵٫ Come hell or high water, I’ll…

  1. من واقعاً باید…
  2. قول می دم که…
  3. قسم می خورم… (قولی بسیار قوی)
  4. مهم نیست چی بشه، من قصد دارم…
  5. هر چه قدرم که سخت باشه، من…

#۴ و #۵ مصمم بودن شما را برای انجام کاری نشان می دهند، حتی اگر موانعی ظاهر شوند.

۱۰ بهانه برای دیر کردن

۱٫ Sorry I’m late.

۲٫ I overslept. (= I slept longer than I should have)

۳٫ My alarm didn’t go off.

۴٫ I had to wait ages for a bus. (ages = a very long time)

۵٫ The bus was late.

۶٫ The traffic was terrible.

۷٫ I couldn’t find a parking spot.

۸٫ I got lost coming here.

۹٫ I was tied up in a meeting. (tied up = occupied, impossible to escape)

۱۰٫ I just lost track of time. (= I didn’t notice what time it was)

  1. متاسفم دیر کردم.
  2. خواب موندم. (= بیشتر از زمانی که باید خوابیدم.)
  3. ساعتم زنگ نزد.
  4. باید کلی صبر می کردم تا اتوبوس بیاد. (ages = مدتی بسیار طولانی)
  5. اتوبوس دیر اومد.
  6. ترافیک افتضاح بود.
  7. نتوانستم جایی برای پارک کردن ماشینم پیدا کنم.
  8. موقع آمدن به اینجا گم شدم.
  9. در جلسه گیر کرده بودم. (tied up = مشغول بودم، فرار غیر ممکن بود.)
  10. زمان از دستم در رفت. (= توجه نکردم ساعت چند است.)

۵ روش برای اینکه بگویید حق با کسی است

۱٫ That’s right.

۲٫ That’s spot on.

۳٫ You’ve hit the nail on the head. / You’ve nailed it.

۴٫ I suppose so.

۵٫ I’m afraid you’re right.

  1. درست است.
  2. دقیقاً درست است.
  3. گل کاشتی.
  4. گمان می کنم. (از این وقتی استفاده کنید که موافق هستید، اما کاملاً متقاعد نشده اید.)
  5. متاسفانه درست می گی. (از این در جواب به اخبارِ بد استفاده کنید، برای اینکه بگویید اخبارِ بد درست است.)

۵ روش برای اینکه بگویید کسی اشتباه می کند

۱٫ I’m afraid that’s not quite right.

۲٫ I’m afraid you’re mistaken.

۳٫ No, you’ve got it wrong.

۴٫ No, that’s all wrong.

۵٫ (informal – rude) Baloney. / Bullshit.

  1. متاسفانه باید بگم که کاملاً درست نیست.
  2. متاسفانه شما اشتباه می کنید.
  3. نه، اشتباه کردی.
  4. نه، کلاً  غلطه.
  5. ۵-      (غیر رسمی – بی ادبانه) چرنده. /  مزخرفه.

۵ روش برای اینکه بگویید کسی باهوش است

۱٫ He’s really sharp.

۲٫ She’s brilliant.

۳٫ He’s very bright.

۴٫ She’s a genius.

۵٫ He’s a smart cookie.

  1. او واقعاً زیرک است.
  2. او با استعداد است.
  3. او خیلی باهوش است.
  4. او نابغه است.
  5. او بچه ای باهوش است.

۵ روش برای اینکه بگویید کسی احمق است

۱٫ He’s not the sharpest tool in the shed.

۲٫ She’s a few cards short of a deck.

۳٫ He’s a bit slow.

۴٫ She’s a complete idiot.

۵٫ He’s really dumb.

  1. او باهوش ترین فرد گروه نیست.
  2. یه کم کم داره.
  3. یه کم کند ذهنه.
  4. کاملاً پخمه است.
  5. واقعاً ابله است.

~ عبارات پیشرفته ~

۱۰ روش برای پاسخ ندادن به یک سوال

۱٫ No comment.

۲٫ I’m not at liberty to say. (= I don’t have permission to give the information)

۳٫ Wait and see. (= you will discover the answer later)

۴٫ Let me get back to you. (= I will give you the answer later)

۵٫ I’m sorry, that’s confidential.

۶٫ I’m sorry, that’s personal.

۷٫ I’d rather not talk about it.

۸٫ It’s none of your business.

۹٫ Mind your own business.

۱۰٫ Why do you want to know?

  1. نظری ندارم.
  2. حق گفتن ندارم. (= اجازه ندارم اطلاعاتی در اختیارتان قرار دهم.)
  3. صبر کن و خودت ببین. (= بعداً به جواب می رسی.)
  4. بذار بعد برگردم سراغ تو. (= بعداً بهت جواب می دم.)
  5. متاسفم، محرمانه است.
  6. متاسفم، این شخصیه.
  7. ترجیح می دم درباره اش صحبت نکنم.
  8. به تو ربطی نداره.
  9. سرت تو کار خودت باشه.
  10. چرا می خوای بدونی؟

#۸ و #۹ نسبتاً بی ادبانه هستند – اینکه به شخص دیگری بگویید پرس و جو درباره ی زندگی تان را بس کند.

۱۵ عبارت برای ثروت مند و نیازمند بودن

۱٫ He’s short on cash.

۲٫ He’s broke. (= he has no money)

۳٫ His bank account is overdrawn.

۴٫ He’s just scraping by. (= he is just barely surviving on little money)

۵٫ He makes minimum wage. (= he earns the minimum salary)

۶٫ He’s pinching pennies.

۷٫ He’s scrimping and saving.

۸٫ She’s very wealthy.

۹٫ She’s quite well-off.

۱۰٫ She’s loaded.

۱۱٫ She’s filthy rich.

۱۲٫ She inherited a fortune.

۱۳٫ She’s making a killing.

۱۴٫ She’s raking in the cash.

۱۵٫ She’s rolling in dough.

  1. پول کم آورده.
  2. ورشکسته شده. (هیچ پولی ندارد.)
  3. حساب بانکی اش خالی شده.
  4. بخور نمیر زندگی می کنه. (= به سختی فقط داره با پول کمی سر می کنه.)
  5. حداقل حقوق پایه رو می گیره. (= پایین ترین حقوق را دریافت می کند.)
  6. تا جایی که می شه کم پول خرج می کنه.
  7. او صرفه جویی و پس انداز می کنه.
  8. او خیلی ثروت منده.
  9. کاملاً وضعش خوبه.
  10. پولداره.
  11. او خر پوله.
  12. ارث زیادی بهش رسیده.
  13. توی کوتاه ترین زمان و با کمترین تلاش داره پول زیادی درمیاره.
  14. توی پول غلت می زنه.
  15. ثروتمنده.

۶# و ۷ این ایده را بیان می کنند که شخص وقتی پول خیلی کمی دارد تلاش می کند تا پول جمع کند.

۱۰ عبارت برای صحبت درباره ی آمار

۱٫ The crime rate rose.

۲٫ The crime rate went up.

۳٫ There was a sharp increase in crime. (sharp = sudden and large)

۴٫ There was a gradual rise in crime.

۵٫ There was a spike in crime. (spike = a sudden increase and then decrease)

۶٫ The crime rate reached its peak. (peak = the highest point)

۷٫ The crime rate plateaued. (plateaued = stayed at the same level)

۸٫ There was a slight decrease in crime.

۹٫ The crime rate dropped.

۱۰٫ The crime rate plummeted. (= decreased a lot, very quickly)

  1. میزان جرم و جنایت روند صعودی داشته است.
  2. میزان جرم و جنایت افزایش یافته است.
  3. افزایشی ناگهانی در میزان جرم و جنایت رخ داد. (sharp = ناگهانی و زیاد)
  4. افزایشی تدریجی در میزان جزم و جنایت رخ داد.
  5. افزایشی ناگهانی در میزان جرم و جنایت رخ داد و سپس کاهش یافت. (spike = روند صعودیِ ناگهانی و سپس کاهش)
  6. میزان جرم و جنایت به حداکثر رسید. (peak = بالاترین نقطه)
  7. میزان جرم و جنایت وضع ثابتی دارد. (plateaued = در سطح مشابه باقی ماند.)
  8. میزان جرم و جنایت کمی کاهش یافت.
  9. میزان جرم و جنایت کاهش یافت.
  10. میزان جرم و جنایت کاهش زیادی داشت. (= خیلی فوری تا حد زیادی کاهش یافت.)

۱۰ روش برای اینکه بگویید کسی با استعداد است

۱٫ She was born to… [dance].

۲٫ He’s a natural.

۳٫ She could do it in her sleep.

۴٫ He knows it inside out.

۵٫ She knows [New York] like the back of her hand.

۶٫ She’s a walking encyclopedia of… [philosophy].

۷٫ He’s in a class of his own.

۸٫ He’s the best in the business.

۹٫ She’s very gifted.

۱۰٫ He’s a [chemistry] whiz.

  1. او برای … (رقصیدن) متولد شده.
  2. ذاتیه.
  3. می تونه توی خوابش هم این کارو انجام بده.
  4. زیر و بم این کار را می دونه.
  5. ۵-      (نیویورک) را مثل کف دستش می شناسه.
  6. او خدای … (فلسفه) است.
  7. خیلی با مهارت و با استعداده.
  8. توی کار خودش بهترینه.
  9. او خیلی با استعداده.
  10. او خدای (شیمی) است.

۱۰ عبارت برای اینکه به کسی بگویید منتظر بماند

۱٫ Could you give me a minute?

۲٫ (informal) Hang on a sec / Just a sec.

۳٫ Hold on…

۴٫ Let me see/think…

۵٫ I’ll be right with you.

۶٫ Bear with me.

۷٫ That’ll have to wait.

۸٫ Be patient.

۹٫ Not so fast!

۱۰٫ Hold your horses!

  1. می شه یه دقیقه به من وقت بدی؟
  2. ۲-      (غیر رسمی) یه لحظه صبر کن / فقط یه لحظه.
  3. صبر کن…
  4. بذار ببینم/ فکر کنم…
  5. الان میام.
  6. تحمل کن.
  7. باید منتظر بمانی.
  8. صبور باش.
  9. نه این قدر سریع!
  10. تند نرو!

۹# و #۱۰ برای این استفاده می شوند که به شخصی هشدار دهید تا صبر کند و تصمیم بدی نگیرد یا کاری از روی بی ملاحظگی انجام ندهد.

۱۰ عبارت برای تخمین زدن و حدس زدن

۱٫ If I had to take a guess, I’d say… [she’s about 35 years old].

۲٫ It’s difficult to say, but I think… [our customers are more satisfied].

۳٫ Off the top of my head, I’d say… [the company has 500 employees]. (= what I remember/estimate, without checking the actual statistics)

۴٫ It’s about… [۱۰ miles away].

۵٫ It’s around… [three hours long].

۶٫ I wouldn’t be surprised if… [Peter asks Jill to marry him].

۷٫ There’s a good chance… [it’ll rain tomorrow].

۸٫ I have a feeling/hunch… [the boss won’t be happy about this]. (hunch = an instinctive feeling)

۹٫ I bet… [he’ll be late].

۱۰٫ Your guess is as good as mine. (= I don’t know)

  1. اگر باید حدس بزنم، می گم که … (او تقریباً ۳۵ ساله است.)
  2. گفتنش سخته، اما فکر می کنم… (مشتریان ما راضی تر هستند.)
  3. فی البداهه، من می گم که … (شرکت ۵۰۰ تا کارمند دارد.) (= آنچه به یاد دارم/تخمین می زنم، بدون چک کردن آمار واقعی)
  4. تقریباً … (۱۰ مایل دورتر است.)
  5. حدود … (سه ساعت طول می کشد.)
  6. تعجب نمی کنم اگر … (پیتر از جیل درخواست ازدواج کند.)
  7. احتمال زیادی وجود داره که … (فردا باران ببارد.)
  8. یه احساسی دارم که … ( رئیس در این باره خوشحال نخواهد بود.) (hunch = احساسی غریزی)
  9. شرط می بندم که … (دیر می کنه.)
  10. منم قد تو می دونم. (= نمی دانم.)

۱۰ عبارت برای تصمیمات

۱٫ I’m debating between… [option A and option B]

۲٫ I can’t make up my mind.

۳٫ I’m on the fence. (= I’m in the middle, I don’t know what to decide)

۴٫ I’ll take that into consideration.

۵٫ On the other hand…

۶٫ I’m having second thoughts. (= I’m reconsidering my decision)

۷٫ I changed my mind.

۸٫ He convinced/persuaded me to…

۹٫ Looking back, I know it was the right decision.

۱۰٫ It’s up to you. (= You can decide)

  1. من بحثم بین … (گزینه ی A و گزینه ی B) است.
  2. من نمی توانم تصمیم خود را بگیرم.
  3. مردد هستم. (= این وسط گیر کردم، نمی دونم چه تصمیمی بگیرم.)
  4. اینم در نظر می گیرم.
  5. از طرف دیگر …
  6. نظرم داره عوض می شه. (= درباره ی تصمیم خودم تجدید نظر می کنم.)
  7. نظرم را عوض کردم.
  8. او من را متقاعد کرد / ترغیب کرد که …
  9. الان که به عقب نگاه می کنم، می دونم که تصمیم درستی بود.
  10. هر طور تو بخوای. (= تو می توانی تصمیم بگیری.)

۱۰ عبارت برای خوش شانسی و بد شانسی

۱٫ Good luck!

۲٫ Better luck next time.

۳٫ Just my luck!

۴٫ Lucky you!

۵٫ That was a stroke of luck. 6. Some people have all the luck.

۷٫ As luck would have it…

۸٫ He’s down on his luck.

۹٫ No such luck.

۱۰٫ What rotten luck!

  1. موفق باشی!
  2. امیدوارم دفعه ی بعد بیشتر شانس داشته باشی. (این را بعد از اینکه کسی شکست می خورد بگویید، و شما امیدوارید که دفعه ی بعد عملکرد بهتری داشته باشند.)
  3. عجب شانسی! (این عبارتی کنایه آمیز است که یعنی موردی بدیمن رخ داده است.)
  4. خوش به حالت!
  5. فرشته ی شانس و اقبال بود. (= خوش شانسیِ ناگهانی)
  6. بعضی ها خر شانس هستند. (وقتی این را بگویید که شخصی دیگر مدام خوش شانس است، و شما احساس می کنید که خوش شانس نیستید.)
  7. اگر بخت یاری می کرد … (= شانسی)
  8. شانس ازش رو برگردونده. (= دوره ای طولانی از بد شانسی یا سختی داشته است.)
  9. بدبیاری آورده. (= اتفاق خوبی که می توانست روی دهد، نداد.)
  10. چه  شانس گندی!

۱۰ عبارت برای نگرانی ها و آسودگی خاطر

۱٫ I’m scared that…

۲٫ I can’t help thinking that… (use this for thoughts that you try to avoid, but they keep coming into your mind)

۳٫ It’s been keeping me up at night. (use this when you’re so worried about something that you can’t sleep)

۴٫ What if… ?

۵٫ Whew!

۶٫ Thank goodness!

۷٫ What a relief!

۸٫ You had me worried for a moment.

۹٫ You have no idea what a relief it is.

۱۰٫ That’s a huge load off my mind.

  1. می ترسم که …
  2. من نمی تونم فکر کنم که … (از این برای افکاری استفاده کنید که تلاش می کنید تا از آنها دوری کنید، اما مدام به فکرتان هجوم می آورند.)
  3. من را کل شب بیدار نگه داشته. (از این وقتی استفاده کنید که خیلی نگران چیزی هستید و نمی توانید بخوابید.)
  4. اگر … چه؟
  5. آخیش!
  6. خدارو شکر!
  7. راحت شدم!
  8. یه لحظه نگرانم کردی.
  9. نمی دونی چه قدر خیالم راحت شد.
  10. خیالم خیلی راحت شد.

۱۰ عبارت برای صحبت درباره ی آینده

۱٫ It’ll happen any day now.

۲٫ It’s right around the corner.

۳٫ …in the near future.

۴٫ It will/won’t happen in our lifetime. (= in the next 40-50 years)

۵٫ It’s a sign/taste of things to come. (= it indicates how things will be in the future)

۶٫ I’m counting down the days until… (= I’m excited about the future event, I can’t wait for it to happen)

۷٫ Sooner or later… / It’s bound to happen eventually. (= it will definitely happen sometime in the future)

۸٫ I’ll get around to it. (= I’ll do it sometime in the future, but I don’t know exactly when)

۹٫ I’ll do it right away. / I’ll get right on it. (= I’ll do it immediately)

۱۰٫ Time will tell. (in the future, we will know if something is true/false or good/bad)

  1. یکی از این روزها رخ می ده.
  2. فوق العاده زود رخ می ده.
  3. ۳-    … در آینده ای نزدیک.
  4. در زندگی مان رخ می ده/ رخ نمی ده. (= در ۴۰-۵۰ سال آینده)
  5. این یه نشونه است از رویدادهای آینده. (= نشان می دهد که مسائل در آینده چه طور خواهند بود.)
  6. دارم روزها را می شمارم تا … (= درباره ی اتفاق آینده هیجان زده ام، نمی توانم صبر کنم تا اتفاق بیفته.)
  7. دیر یا زود … / در نهایت اتفاق می افته. (= مسلماً یه زمانی در آینده روی می دهد.)
  8. بالاخره می رم سراغش. (= یه موقعی در آینده انجامش می دهم، اما دقیقاً نمی دانم چه زمانی.)
  9. همین الان انجامش می دم. / فوری می رم سراغش. (= فوراً انجامش می دهم.)
  10. زمان مسائل را روشن می کنه. ( در آینده، می فهمیم که موردی درست / غلط یا خوب / بد است.)

۱# و #۲ و #۳ برای بیان اینکه موردی به زودی روی می دهد استفاده می شوند.

۱۰ عبارت برای تعریف و تمجید

#۱-۳ برای تعریف و تمجید از ظاهر شخص استفاده می شود. #۴-۶ برای تعریف و تمجید از آشپزی شخص استفاده می شود. #۷-۸ برای تعریف و تمجید از خانه ی شخص استفاده می شود. #۹-۱۰ برای تعریف و تمجید از بچه های شخص استفاده می شود.

۱٫ You look nice. / You look amazing!

۲٫ What a beautiful [necklace/dress/etc.]!

۳٫ I like your [shirt/shoes/haircut/etc.]

۴٫ The lasagna is delicious.

۵٫ You’re a fantastic cook.

۶٫ My compliments to the chef!

۷٫ What a nice apartment!

۸٫ You have a beautiful home.

  1. خوب به نظر میای. / عالی به نظر میای!
  2. چه (گردنبند / لباس / غیره) زیبایی!
  3. ۳-    (پیراهن / مدل مو / غیره) شما را دوست دارم.
  4. لازانیا خوشمزه است.
  5. شما آشپز معرکه ای هستید.
  6. واقعاً باید از این آشپز تعریف کرد!
  7. چه آپارتمان خوبی!
  8. خونه ی قشنگی داری.
  9. او خیلی بامزه است!
  10. بچه هایتان خیلی با نمک هستند.

۱۵ عبارت برای قطعیت و احتمال

۱٫ I’m absolutely sure.

۲٫ I’m positive that…

۳٫ I have no doubt that…

۴٫ I’m a hundred percent certain.

۵٫ I’m convinced that…

۶٫ Chances are that… (= this will probably happen)

۷٫ Odds are that… (= this will probably happen)

۸٫ I seriously doubt it.

۹٫ I don’t think so.

۱۰٫ Probably not.

۱۱٫ It’s not very likely.

۱۲٫ There’s not much chance of that.

۱۳٫ I’d be very surprised if that happened.

۱۴٫ I wouldn’t bet on it.

۱۵٫ That’ll never happen.

  1. من کاملاً مطمئنم.
  2. من اطمینان دارم که …
  3. من شکی ندارم که …
  4. من صد درصد مطمئنم.
  5. من متقاعد شدم که …
  6. احتمال داره که … (= احتمالاً رخ می دهد.)
  7. محتمل است که … (=احتمالاً رخ می دهد.)
  8. من به طور جدی بهش شک دارم.
  9. فکر نمی کنم.
  10. احتمالاً نه.
  11. خیلی محتمل نیست.
  12. احتمال زیادی وجود نداره.
  13. اگه اتفاق بیفته خیلی تعجب می کنم.
  14. روی آن شرط نمی بندم. (= شانس کمی وجود دارد که اتفاق بیفتد… اما احتمالاً رخ نمی دهد.)
  15. هرگز چنین اتفاقی نمی افتد.

۱۰ روش برای اینکه بگویید موردی جالب / خسته کننده است

۱٫ It’s fascinating.

۲٫ It’s intriguing.

۳٫ I couldn’t tear myself away.

۴٫ I couldn’t put it down.

۵٫ I was so into it, I lost track of time.

۶٫ It does nothing for me.

۷٫ I was bored to tears.

۸٫ I was bored to death.

۹٫ I was dying of boredom.

۱۰٫ It’s about as exciting as watching paint dry.

  1. جذابه.
  2. جالبه.
  3. نتوانستم ازش دل بکنم.
  4. نتوانستم بیخیالش بشم. (این عبارت برای یک کتاب فوق العاده جالب استفاده می شود.)
  5. این قدر مجذوبش شده بودم که زمان از دستم در رفت.
  6. جذبه ای برام نداره.
  7. خیلی حوصله سر بر بود.
  8. فوق العاده حوصله ام سر رفت.
  9. داشتم از خستگی می مردم.
  10. خیلی ملالت آوره. (= خیلی خسته کننده است.)

۱۰ عبارت برای سرحال کردن کسی

۱٫ What’s the matter?

۲٫ What’s wrong?

۳٫ Are you all right?

۴٫ You look a bit down.

۵٫ Is there anything I can do to help?

۶٫ Cheer up! / Chin up!

۷٫ It’s not so bad.

۸٫ Everything will be OK.

۹٫ Look on the bright side.

۱۰٫ It’s not the end of the world.

  1. موضوع چیه؟
  2. چی شده؟
  3. حالت خوبه؟
  4. کمی حالت گرفته است. (= کمی ناراحت.)
  5. کمکی از دستم برمیاد انجام بدم؟
  6. خوشحال باش! / موفق می شی!
  7. به این بدیا نیست.
  8. همه چی درست می شه.
  9. نیمه ی پر لیوان رو ببین. (= جنبه های مثبت را در نظر بگیر.)
  10. دنیا که به آخر نرسیده. (این عبارت وقتی استفاده می شود که شخص نگران مساله ای جزئی و بی اهمیت است.)

۷ عبارت برای نا امیدی

۱٫ What a pity!

۲٫ What a shame.

۳٫ How disappointing.

۴٫ That’s too bad.

۵٫ Bummer.

۶٫ It was a real letdown.

۷٫ It didn’t live up to my expectations.

  1. چه حیف!
  2. شرم آوره.
  3. جه قدر نا امید کننده.
  4. خیلی بده.
  5. ضد حال.
  6. واقعاً دلسرد کننده بود.
  7. انتظارات مرا برآورده نکرد.

۱۰ روش برای اینکه بگویید صحبت شخصی را باور نمی کنید

۱٫ Yeah, right.

۲٫ You’re kidding.

۳٫ You’re pulling my leg.

۴٫ That’s a bit of an exaggeration.

۵٫ He’s stretching the truth.

۶٫ He’s not telling the whole truth.

۷٫ She’s being economical with the truth. (= she’s lying or not telling the entire truth)

۸٫ His story is fishy.

۹٫ That’s an outright lie.

۱۰٫ That’s a pack of lies.

  1. آره تو که راست می گی.
  2. شوخی می کنی.
  3. داری منو دست میندازی.
  4. کمی اغراق آمیزه.
  5. داره می پیچونه و حقیقت رو به طور کامل نمی گه.
  6. همه ی حقیقت را نمی گه.
  7. او راستش رو نمی گه. (= دارد دروغ می گوید یا همه ی حقیقت را نمی گوید.)
  8. داستانش مشکوک می زنه.
  9. دروغی پیش پا افتاده است.
  10. یه مشت دروغه.